به هزار دلیل خفته، دلم میخواست مشهد میبودم الان.
و شاید یکی از هزار آن، این باشد که از آن دستههای جاری به سوی حرم صدای آن تبلها را بشنوم که خبر از واقعهای عظیم می دهند. و آنقدر بلند هستند که پرده از تبل غفلتم پاره کنند.
و بعد صدای حزین فلوتی که سحرآمیز است برای غربت و دلشکستگیام.
و بعد رسیدن به امید همیشگی انتهای خیابان امام رضا و شبستانهایش....
او را من جبیلی
بیفت دور همین دور
کوب کوب آی ... خاب کرده همی آید است
در فهم همی نگنجید این احادیث که تفضل فرمود شیخنا! در تعاقب فهمش ۲۰ بار همی خواندمی، میسر به فایدت نبود از این شهد شیرین نوشیدن ما.
بخاطر قلب نورانیت بهت تبریک میگم ...
صحرای کربلا ... چه خوب بود به پیام حسین می اندیشیدیم تا اندوهش ؛ اگر اینگونه بود لبخند حسین در روز عاشورا را درک می کردیم
سمیمی همی که ۲۰ بار همی خانی و زبان در گرفتی مرا کفایت داردی مرسی اتم با تمام ساجده گی
می گم که می گن که من روز خاب دیدم تعبیر اش چی یعنی ؟
تعبیرش کردم تو یک کامنت کوچولو اما چاق و چله...