جاده ساحلی

می‌نوشت: پر مرغان صداقت آبی است.

جاده ساحلی

می‌نوشت: پر مرغان صداقت آبی است.

پس خالم نصیری...

 

ساعت سه و نیم بعد از نیمه شب روبرو درب تربیت بدنی.

دوباره سر از نصیری درآوردیم. نصیری باز هم و هنوز هم سرد بود کمی،‌البته نه برای سرحدیای صحار یا سهار یا هر چیز دیگه‌ای!!!

نصیری بلندترین ارتفاع از مجموعه قلل گنوست و از لحاظ شیب هم از اون‌هاست که هر از چندی به خودت تلنگر می‌زنی که «می‌شه برگردم؟ » و البته که نمی‌شه. و به قولی از اون‌هاست که حال می‌ده. نمی دانم کی ساعت پنج بود که پیاده شدیم محیط بانی. ولی ساعت هفت و نیم، یک ربع به هشت بود که رسیدیم سنگ قرار. سنگ قرار یک تکه سنگ شاخص بزرگ و یک درخته که وجه تسمیه‌اش رو باید پرسید...

دخت خاله نصیری به علت استنشاق بیش از حد گاز گازوئیل سرگیجه و دل‌پیچه داشت و به همراه دخت عمه یک نفر دیگه و سرپرست تیم صدیقه سنگرزاده، سنگ قرار موندند. اما پیام دوستیش در نهایت به پس خاله ابلاغ شد.

سرقدم فرخنده معماری بود با گامهایی آرام اما استوار و سینوسی، که موجش آن عقب‌ها که به ما می‌رسید تبدیل می‌شد به یک تابع بدفهم و ناهنجار که با هیچ منطق ریاضی نمی‌شد تفسیرش کرد الا با دویدن. این بلاییه که اصطکاک و ناپایستگی سر هر قانون طبیعی می‌یاره...

عقب‌دار هم رضا جهانی با یک جفت انسولین در گوشهایش...

در راه صعود پسرها زیاد حرف می‌زدند و دخترها اصلا. طوری که پسرها «یه طو کانی» شون می‌شد. عجیبه، اونوقت جار می‌زنند که زن عجب موجود سخنوریه!!!

مثل دفعه پیش اون دره پیش از قله و جنگلکش مجذوبت می‌کنه و بعد آخرین سربالایی و ساعت ده و بیست دقیقه صبح، سلام بر نصیری و مرجان زنده در خاطراتش.... شرح دادن به هیج ترتیبی کفایت نمی‌کنه که اونجا در دل‌ها و ذهن‌ها چه می‌گذره.

برای اونایی که خستن و از قله برگشتن هیچ ماجرایی مهمتر از نهار نیست. نهار دوباره سنگ قرار بودیم ساعت دوازده و ...

در راه بازگشت همه ساکت بودند حتی پسرها!!! و این یعنی تحول... شاید هم یعنی تفکر... شاید هم یعنی درونی شدن... شاید هم یعنی دلتنگی....

ساعت تقریبا پنج هم لب جاده بودیم منتظر آقای میرزایی و بوی گازوئیلش.

نظرات 8 + ارسال نظر
افسانه یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:36 ق.ظ http://kouhandgod.blogfa.com

من با شما نبودم ولی با قلم شما لحظه های بودن رو لمس کردم ممنون سمیه جان .
امان از دست این دخت خاله شیطون و مهربون نصیری
هنوز دو روزه نیومده دختر خاله شد !!!

ممنونم افسانه جان. اولا اشتباه گرفتی، من توام نه شما. دوما باید مواظب بقیه القاب فامیلی بود که به یغما نرود. زودتر باید برویم خودمان را با نخی، طناب ۱۲ای، سیم بکسلی،چیزی... ببندیم به این قلل والا با این شور که در خلق عالم است بعید می‌دانم چیزی به ما برسد.

کشمیری ساجده یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:34 ب.ظ http://porteghale206.blogsky.com/

در خون ام شدی حالا به هت گفته باشد امی من نقش از سوال ها نمی گیرم و می بخشم ات چون هر کی فلسفه خود اش را دارد و به تو مربوت می نه شودی از خود ات چه مال های که ... ماچولی اتم

من هم به همچنین ماچولی‌اتم بسی بسیار. زیر قیافه مظلوم‌نماها، دنیای عجیب غریبی در جریانه! بترس! من اهل به چالش کشیدن و به چاله انداختن‌ام. و رسیدن از شک به یقین رو دوست دارم. و چقدر ... به خرج می‌دهم وقتی فکر می‌کنم که مغزم شیشه‌ایست و نگاهم خوانا.... قصدم انتقاد نبود، بلکه یک چیزی حول و حوش بازنگری و بازبینی و تجدید نظر و این چیزها بود.

کشمیری ساجده سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:33 ب.ظ http://porteghale206.blogsky.com/

سمیه ام بیا پرتقالی را گازی به زن منتظر اتم

ناشناس آشنا چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:49 ق.ظ

گزارش خوبی بود متشکرم

ممنونم ناشناسم. الگو و افتخارمی و افتخارمه که به من سر می‌زنی و نهایت سربلندیمه که تاییدم کردی.

کشمیری ساجده پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:30 ب.ظ http://www.solina.blogfa.com/

داریم می ریم کجا دوست خبر ات هست یا هستی

گروه کوهنوردی مرجان سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:13 ب.ظ http://www.nashran.blogfa.com/

گزارش همایش سراسری کویرنوردی منتشر شد خوشحال میشیم سر بزنین

کشمیری ساجده سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:37 ب.ظ http://www.solina.blogfa.com/

اگه دوستات آشنا هات از ات تعریف نه کنن چه کار کنن حالا بیا سر پهنه گی گزارش کوه شب را به خون کن و هم اینکه تو هم سمیه ... دار زن شدی ... ما که از اول بر داریم ... چه را بالا می خای بردن دوست ...

کشمیری ساجده چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:40 ب.ظ http://porteghale206.blogsky.com/

پرتقالی ۲۰۶
فرو شده گی های خوبی برا انگشت گذاشتن هست که ضمیر بر جسته ای می خاد

ممنونم ساجده جان. دارم کجا بود... از قول صاحب خونه گفتم. راستی این تیکه آخریتو انگار که بابام داره بهم میگه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد