نیم خط من

به هر تقدیر، بودن از نبودن بهتر است، به جز چند استثنا خاص. منظور من زنده بودن و نبودن نیست؛ بلکه در جریان بودن و نبودن است.

هستی!!! شاید خفیف، شاید شدید، شاید کوتاه، شاید بلند، شاید علی‌حده، شاید مؤثر، شاید...، و شاید.... هزار حس به دنبال این شایدها می‌آید و می‌رود.

شروع همیشه زیباست، اگر به پایان بیندیشی و به راه رسیدن؛ اگر نه شعاع سرابی است که زوال بر تو خواهد آورد.

یادم می‌آید از مفهوم نیم خط، که خیلی سالهای پیش بر من فرود آمد:

نیم خط، حد فاصل بین نقطه شروع و بینهایت است.