اکثرا شنیده ایم که در تهران در عرض یک روز ۲۹ نفر را به دار مجازات آویخته اند. بحث ها و نظرها هم بسیار است و هرکس به زعم خود می گوید و به ایها الناس انتشار می دهد. ومن در روزنامه ای خواندم که ۱۱ نغر از آنها که در مرحله اول اعدام شدند به قصاص نفس محکوم شده بودند. یعنی شاکی خصوصی داشتند. توجه کردید؟ خصوصی و نه دولتی!!! و موضوع افاضات من هم همین جای مطلب است. این را از من داشته باشید تا سری به جایی بزنیم و برگردیم.
شاید دو هفته پیش یا پیشتر از آن در برنامه « دو قدم مانده به صبح »٬ قدم « تهران کجاست؟ »٬ خانم مهمان برنامه صحبتهای جالبی می کرد که آن را نقل به مضمون برداشت شده از سوی خودم می کنم. ایشان می گفت « اگر وضعیت شهرسازی و خیابان کشی تهران به این صورت است٬ اگر تهران مشکل ترافیک دارد٬ اگر تهران آلوده است٬ همه ی اینها به این خاطر است که فرهنگ ما اینگونه است و این وضع زندگی را به بار می آورد. فرهنگ و اخلاق مردم ماست که سازنده شهرها و روش زندگی آنهاست.» و من می خواهم اگر بتوانم این به بار نشینی فرهنگ را در زمینه ای دیگر نمایان کنم.
برمی گردیم به مطلب خودمان. ابتدا بحث آن بوق و کرناهایی که اصولا احساس می کنند به خاطر منافع نه چندان پنهانشان باید نخود هر آشی باشند و خروجی شیپورشان را روی گوش ما مردم گذاشته اند و مدام دم از حقوق بشر می زنند و این عمل غیر انسانی را محکوم می کنند٬ در حالیکه هیچ چیز غیر از سیاست آنها را به این موضوع مربوط نمی کند؛ را کنار می گذاریم. همینطور بحث آن دم و دستگاهی که مانند کودکی لجوج سعی می کند دقیقا همان کاری را بکند که از آن برحذر شده٬ چه درست باشد و چه نادرست؛ و حتما هم عملش را به نمایش عام می گذارد تا دیده شود و چشم طرف از این نافرمانی بترکد؛ را هم کنار می گذاریم. به ته مطلب می رسیم٬ جایی که با این رسوبات که رویش نشسته به سختی امکان دیده شدن دارد...
این روزها هر جا که می گوییم و می شنوییم٬ گفته می شود که گرفتن جان یک فرد عملی غیر انسانی است و در عجیب ایم که چه چیزی این حق را به کسی می دهد که جان فرد دیگری را بگیرد. آنها هم که می گویند و می شنوند هم کسی نیستند جز ما مردم. خواهش می کنم دقت کنید... ما مردم!!! راز گمشده مطلب ما این است که٬ پس کدام یک از ما مردم که از قضا گوینده و شنونده نیز هستیم خواهان قصاص هستیم؟ ما گویندگان و شنوندگان آن هنگام که بین بخشش و قصاص دارای حق انتخابی می شویم به کدام فرهنگ رجوع می کنیم؟
برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم که چراغ ها و نشانه ها را در ظلمت مان ببیند
گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنود
برای تو و خویش روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است سخن بگوییم...
به امید فرداهای بهتر
تا قاضی که باشد و مردم چه کسی ؟
ای کاش قاضی از مردم باشد مانند حضرت علی (ع) و مردم نیز مانند ابوذر ها و سلمان فارسی ها
سلام
خیلی خوشحالم که از وبلاگ بنده دیدن کردید.
به امید دیدارهای بعدی...
خوش حال که به نوشته می شوی و پا به رفتنی -
به نظر من نه تنها از عهده بر نیومده که هیچ، تازه اونو به طرز خیلی بدی جراحی کردی خواهرم! و اینکه من از کشتن انسان که نه حتی موری بیزارم حالا بیا تا برسی به صدام حسین چند پست قبلیت یا کسایی که گفتن اوباش، خوندن قاچاقچی و ...! باشه این اصلا مهم نیست، آن شیپور مضحک و جیره خور رو هم میشه نادیده گرفت! و لحظه ای، ثانیه ای اندیشید. و یا اصلا میشه زیاد دور نرفت و سخت هم نگرفت و به کتاب بزرگ بزرگ سری زد!!! همین!
شاید از عهده چیزی که انتظار خواندنش را داشتید بر نیامده باشد. من کشتن یا نکشتن را تایید یا رد نکرده ام. و در این مورد زیاد اندیشیده ام٬ اما با قلم الکن خود خواسته ام بگویم که آنچه که تظاهر بیرونی پیدا کرده از درونیات جامعه ما سرچشمه گرفته است. همین و والسلام.
ممنون از اینکه بی تفاوت نگذشته اید.
جاری شو در نوشتار مثل روح بزرگت
سلام نمی دونم اینو می خونی یانه اما می خوام بدونم نظرت در مورد 5تا مرد که به یه دختر تجاوز میکنن،کسایی که به دخترای 12-13ساله تجاوز میکنن،کسی که به خاطر10000تومان پول سر دوتا پیرمرد وپیرزنو میذاره روسینشون و... چیه؟ متاسفانه ما عادت کردیم که هرکاری دولت میکنه بگیم بده.
سلام دوست عزیزیم این برای من وتو شاید فاجعه باشد ولی برای امثال آحمدی نژاد و نماینده رهبری در روز نامه کیهان شریعتمداری کثیف عادی باشد در سالهای 60 تا 62 هر روز بالای 60 نفر را در زندانهای ایران مخصوصا اوین تیر خلاصی می زدند یا سال 67 به مدت یکماه تمام زندانهای اوین وگوهرشت قزل حصار را خالی کردند وبه دار آویختن که خانواده های آنها هنوز در تپه های خاوران تهران جمع میشوند سر مزار فرزندانشان که دسته جمعی به خاک سپرده شدند شاد باشی به ویلاگ من هم سر بزنی خوشحال میشوم